بدون عنوان
نفس مامانی دیشب با بابا محمد یه جعبه شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه ی مادر جون تا خبر اومدن فرشته ی آسمونیمونو بدیم مادر جونو باباجون اول که جعبه شیرینی رو دست بابا محمدت دیدن فکر کردن به مناسبت موففقیت بابایی تو امتحاناتشه بعد از شام وقتی همه جمع بودیم بابایی با دادن اینکه فرشته ی قشنگمون تو راهه والانم چهار ماهشه همه رو سورپرایز کرد عزیز دلم نمیدونی مادر جونو بابا جون چقدر خوشحال شدن فکر کنم اونام مثل من بی قراره دیدن روی ماهت باشن ...... ...